📘 قراءة كتاب دیدگاه اهل سنت در مورد مختار ثقفی أونلاين
مختار بن أبی عبید ثقفی سال یک هجري در شهر طائف به دنیا آمد، پدرش فرماندهي
لشکر مسلمین در معرکهي الجسر بود، پدر مختار در زمان رسول االله به اسلام گروید و
همراه پدرش که جد مختار باشد در زمان خلافت عمر بن خطاب به مدینه هجرت
کرد، هنگامی که مختار 13 ساله بود پدرش چشم از جهان گشود، مختار به همراه پدر و
برادرش در مدینه بزرگ شد و شدیدا تحت تاثیر علی بن ابیطالب بود تا اینکه یکی از
دوستداران پر و پاقرص ایشان گشت، او فردي سوار کار و شجاع بود، که این دو صفت
را از پدرش به ارث برده بود، برخی از علماي رجال بر این قول اتفاق نظر دارند که او
شخصی ناصبی بوده که شدیدا از علی بن ابی طالب متنفر بوده است.
مختار ثقفی با حسن بن علی بعد از کشته شدن علی بن ابیطالب در سال 40
هجري بیعت کرد، سپس با لشکري راهی مدائن شد، سپس مردم را از حسن بن علی
راند، و مردم بر علیه حسن در مدائن شورش کردند و فرشی که زیر پاي ایشان بود را
کشیدند، حسن نیز پس از این ماجرا وارد مدائن شد درحالیکه عموي مختار به نام سعد
بن مسعود امیر مدائن بود، روایت میشود که مختار به عمویش گفت: آیا خواهان
ثروتمندي و سربلندي هستی؟ عمویش گفت: موضوع چیست؟ مختار گفت: حسن را
دست بسته تحویل معاویه بده، عمویش سعد به مختار گفت: لعنت االله بر تو باد، پسر
دختر رسول االله را دست بسته تحویل بدهم، خیلی انسان بدي هستی، هر چند که این
حدیث در صحتش اختلاف نظر زیاد وجود دارد.
در حقیقت مختار خواهان جنگ با معاویه نبود، چون لشکر حسن بن علی لشکري
شکست خورده و ضعیف بود، و قدرت رویارویی با لشکر دیگري را نداشت، به همین
دلیل بین معاویه و حسن صلح برقرار شد.
مختار در سال 60 هجري
در سال 60 هجري قمري واقعهي کربلا رخ داد و منجر به شهادت حسین ین علی و
گروهی از یاران و خاندانش شد. حسین قبل از اینکه رهسپار کوفه گردد پسر عمویش
مسلم بن عقیل را جهت گرفتن بیعت از مردم کوفه به آنجا فرستاده بود، مختار از مسلم
بن عقیل استقبال کرد و او را در منزل خود جاي داد، والی کوفه در آن زمان نعمان بن
بشیر انصاري یعنی پدر خانم مختار ثقفی بود، یزید بن معاویه او را عزل کرده و عبیداالله
بن زیاد را والی کوفه نمود، عبیداالله بن زیاد مسلم بن عقیل را کشت، و تمام هواداران
علی بن ابیطالب را مجازات میکرد من جمله کسانی که با مسلم بن عقیل بیعت کرده
بودند. و هنگامی که به عبیداالله بن زیاد خبر رسید که مختار ادعاي خونخواهی مسلم بن
عقیل را میکند او را دستگیر نمود و با نیزهاي که در دست داشت چمشش را بیرون
آورد، و او را زندانی کرد، و تا وقتی که حسین بن علی به شهادت رسید زندانی بود،
سبب خروج از زندانش فرستادن شخصی به نزد عبد االله بن عمرببود تا نزد یزید بن
معاویه شفاعت کند و او را آزاد کند، عبد االله بن عمر شوهر خواهر مختار بود، عبد االله بن
عمرب این کار را انجام داد و یزید نیز به عبیداالله بن زیاد دستور داد تا او را آزاد
سازد، هنگام آزاد شدنش عبیداالله بن زیاد به مختار گفت: اگر بعد از سه روز تو را در
کوفه یافتم گردنت را میزنم.
مختار پس از آزادي بهسوي حجاز رهسپار شد، و در حجاز میگفت که انگشتان
عبیداالله بن زیاد را قطع خواهد کرد، و ادعا میکرد که در مقابل خونخواهی حسین بن
در حقیقت مختار خواهان جنگ با معاویه نبود، چون لشکر حسن بن علی لشکري
شکست خورده و ضعیف بود، و قدرت رویارویی با لشکر دیگري را نداشت، به همین
دلیل بین معاویه و حسن صلح برقرار شد.
مختار در سال 60 هجري
در سال 60 هجري قمري واقعهي کربلا رخ داد و منجر به شهادت حسین ین علی و
گروهی از یاران و خاندانش شد. حسین قبل از اینکه رهسپار کوفه گردد پسر عمویش
مسلم بن عقیل را جهت گرفتن بیعت از مردم کوفه به آنجا فرستاده بود، مختار از مسلم
بن عقیل استقبال کرد و او را در منزل خود جاي داد، والی کوفه در آن زمان نعمان بن
بشیر انصاري یعنی پدر خانم مختار ثقفی بود، یزید بن معاویه او را عزل کرده و عبیداالله
بن زیاد را والی کوفه نمود، عبیداالله بن زیاد مسلم بن عقیل را کشت، و تمام هواداران
علی بن ابیطالب را مجازات میکرد من جمله کسانی که با مسلم بن عقیل بیعت کرده
بودند. و هنگامی که به عبیداالله بن زیاد خبر رسید که مختار ادعاي خونخواهی مسلم بن
عقیل را میکند او را دستگیر نمود و با نیزهاي که در دست داشت چمشش را بیرون
آورد، و او را زندانی کرد، و تا وقتی که حسین بن علی به شهادت رسید زندانی بود،
سبب خروج از زندانش فرستادن شخصی به نزد عبد االله بن عمرببود تا نزد یزید بن
معاویه شفاعت کند و او را آزاد کند، عبد االله بن عمر شوهر خواهر مختار بود، عبد االله بن
عمرب این کار را انجام داد و یزید نیز به عبیداالله بن زیاد دستور داد تا او را آزاد
سازد، هنگام آزاد شدنش عبیداالله بن زیاد به مختار گفت: اگر بعد از سه روز تو را در
کوفه یافتم گردنت را میزنم.
مختار پس از آزادي بهسوي حجاز رهسپار شد، و در حجاز میگفت که انگشتان
عبیداالله بن زیاد را قطع خواهد کرد، و ادعا میکرد که در مقابل خونخواهی حسین بن
گفتاري در مورد مختار ثقفی 3
علی به تعداد کسانی که در خونخواهی یحیی بن زکریا کشته شدهاند خواهد کشت، اینجا
بود که مختار با عبداالله بن زبیر بیعت نمود، و یکی از بزرگترین امراي او گشت، و
هنگامی که حصین بن نمیر همراه شامیان عبداالله بن زبیر را محاصره نمود مختار به شدت
از عبداالله بن زبیر دفاع نمود، و به خوبی در کنار او ایستاد، و مختار یکی از شدیدترین
انسانها بر اهل شام شد، اهل کوفه با هم اتفاق کرده بودند که از عبداالله بن زبیر اطاعت
کنند، و مختار نیز هنگامی که با عبداالله بن زبیر بیعت کرده بود این شرط را از او گرفته
بود که والی عراق گردد، ولی طولی نگذشت که بیعتش با عبداالله بن زبیر را نقض کرد و
به کوفه بازگشت، و در بین راه به هر آبادي که میرسید بر آنها وارد میشد و به آنها
سلام میکرد و بشارت نصرت و پیروزي را به آنها میداد و میگفت: آنچه را که دوست
دارید در راه است، عبیده بن عمرو البدئی شخصی از قبیلهي کنده و اسماعیل بن کثیر و
گروه زیادي از شیعهي کوفه با مختار بیعت کردند.
عبداالله بن زبیر شخصی به نام ابراهیم بن محمد بن طلحه و عبداالله بن یزید الخطمی
را بر کوفه گمارد، آن دو مختار را گرفتند و زندانی کردند، تا مبادا با لشکر توابین که زیر
نظر سلیمان بن صرد الخزاعی رهبري میشد رفت و آمدي داشته باشد. مختار درحالیکه
در زندان بود میگفت: قسم به پروردگار دریاها و درختان نخل و دیگر درختان و پستی
و بلنديها و ملائکهي ابرار و بهترین انسانها تمام انسانهاي جبار و متکبر را با شمشیر
برنده خواهم کشت، با همراهی کسانی که یاریگر من هستند و آنها پست و فرومایه و
ترسو نیستند تا اینکه ستون دین را برپا سازم، و گرفتاريهاي مسلمین را برطرف سازم، و
باعث خوشنودي مومنین گردم، و خونبهاي پیامبران را خواهم گرفت، پایان یافتن دنیا
براي امر بزرگی نیست، و اگر مرگ فرا رسید ترسی از آن ندارم.
بعد از کشته شدن سلیمان بن صرد و جمعی از لشکر توابین باقی ماندهي لشکر به
کوفه بازگشت، مختار براي آنها از زندان پس از تعریف و تمجید از آنها و آرزوي
پیروزي برایشان چنین نوشت: من از طرف محمد بن الحنفیه برادر حسین بن علی دستور
4 گفتاري در مورد مختار ثقفی
دارم تا به دنبال قصاص کردن قاتلین حسین بن علی باشم، نوشتهي مختار توسط رفاعه
به شداد و مثنی بن مخربه العبدي و سعد بن حذیفه بن الیمان و یزید بن انس و احمر بن
شمیط الأحمسی و عبداالله بن شداد البجلی و عبداالله بن کامل خوانده شد، پس از اینکه
نامه را خواندند عبداالله بن کامل را نزد مختار فرستادند، و به او گفتند: ما سر به فرمان تو
هستیم، اگر میخواهی حتی میتوانیم تو را از زندان بیرون آوریم، مختار خوشحال گشت
و گفت: من همین روزها از زندان بیرون خواهم آمد.
درست است که مختار قاتلین حسین بن علی را به سزای کارشان رساند و همهی آنها را از دم شمشیر گذراند ولی در کنار کفریاتی که بدان باور داشته و ادعای نبوتی که میکرده نمیتوان او را انسان درستی دانست، بلکه ظالمی بوده که الله متعال او را بر جان دیگر ظالمین انداخته است، و یکی از اصلیترین دلایلی که عبدالله بن الزبیر صحابی رسول الله صلی الله علیه وسلم به برادرش مصعب دستور کشتن مختار و هوادارنش را داد همین موضوع بود`
حجم الكتاب عند التحميل : 280.3 كيلوبايت .
نوع الكتاب : pdf.
عداد القراءة:
اذا اعجبك الكتاب فضلاً اضغط على أعجبني و يمكنك تحميله من هنا:
شكرًا لمساهمتكم
شكراً لمساهمتكم معنا في الإرتقاء بمستوى المكتبة ، يمكنكم االتبليغ عن اخطاء او سوء اختيار للكتب وتصنيفها ومحتواها ، أو كتاب يُمنع نشره ، او محمي بحقوق طبع ونشر ، فضلاً قم بالتبليغ عن الكتاب المُخالف:
قبل تحميل الكتاب ..
يجب ان يتوفر لديكم برنامج تشغيل وقراءة ملفات pdf
يمكن تحميلة من هنا 'http://get.adobe.com/reader/'